زندگی یک دختر

ساخت وبلاگ
 دیروز وزارت بهداشت تز جدید از خودش ارائه کرده و شرایط مهاجرتو سخت تر کرد ، من از صبح نشستم به سرچ توی گروها و پیجای مختلف .کلی اطلاعات جدید دستگیرم شد و یه چیزهایی رو فهمیدم که اصلا اطلاعی دربارشون نداشتم .خیالم راحت شد؟ معلومه که نه ! بدتر فهمیدم چقدر بدبختم و حالا حالا ها گیرم .هدفم عمان بود و فقط قسمت گل و بلبلشو میدونستم ،ولی صحبت همکارایی که رفته بودنو خوندم دیدم نه خیر از این خبرا نیست و اینطوری نیست که مستقیم بری مسقط و یه زندگی لوکس داشته باشی. یه خانم دکتر که سابقه کار خوبی هم داشت و گفته بود به امید مسقط رفتم و افتاده بود توی یه شهر کوچیک مشابه روستا ،ویوی اتاقشو که دیدم آه از نهادم بلند شد.بیابونی و داغون .ولی خب بازم جوریه که اونجا رو به ایران ترجیح میده .ببین وضعیت ما توی ایران دیگه چیه! من عاشق آب و هوای خنک و محیط سرسبز و بارونیم .ولی همون شرایط بیابونی و داغون هم به سختی میشه رفت و اقامتم که نمیدن.نبایدم بدن ،با اون ارزش بالای پولشون هر کاری دلشون بخواد میکنن.یه دفتر دارم شرایط مهاجرت یه سری کشورها و مراحلی که باید تنهایی طی کنم رو نوشتم. سراغ اون دفتر که میرم دلم میخواد یه اتفاق بیفته که کلا ایران نیست و نابود بشه.این چه زندگی ایه آخه؟ من مطمئنم توی زندگی قبلیم قاتل زنجیره ای چیزی بودم که حالا توی این زندگیم دارم دوران جوونیمو توی این نقطه ی جغرافیایی میگذرونم ،با دغدغه هایی که برای همسن و سالام توی یه کشور دیگه خنده داره.حتما میدونید که برنامه های غربالگری هم حذف شدن و اگه پزشکی اقدام به آگاه سازی و مشاوره مادران باردار در این زمینه کنه حبس ،جریمه نقدی و ابطال پروانه در انتظارشه! آموزش پیشگیری و تهیه ی داروهای جلوگیری از بارداری بدون نسخه هم که زندگی یک دختر...
ما را در سایت زندگی یک دختر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : sweetheart-na بازدید : 117 تاريخ : چهارشنبه 5 مرداد 1401 ساعت: 16:16

حالا که امروز تمام سامانه ها قطعه و نمیتونم عملا مریض ببینم گفتم بیام از کیس های جالبی که این هفته دیدم بنویسم .(اگه حالتون بد میشه نخونید)*خانم ۸۰ ساله با گریه اومد دستامو گرفت که خانم دکتر جونور دارم.توی دلم لول میزنه و تا ته حلقم بالا میاد .هر کاریم میکنم دفع نمیشه ،به زور و با دستم یکیشونو گرفتم از پایین کشیدم ،نیم متر بود کرمه . اونقدر نفسم بوی بد میده که مجبورم شبا ماسک بزنم و بخوابم ..*آقای ۵۰ ساله طی سفر اخیرش متوجه گزش پشه میشه .چند روز خارش شدید داشته و بعد محلش زخم میشه و گسترش پیدا میکنه، چند مدل داروی گیاهی روی محل گذاشته ولی فایده نداشته .(این روزا حواستون به گزش پشه خاکی و متعاقبش سالک باشه.معمولا عصرها و دم غروب فعالیتشون بیشتر میشه .).*آقای ۴۵ ساله حین انجام کار دچار تنگی نفس ناگهانی و سرفه های قطاری میشه.از اون لحظه دچار سوزش شدید بینی و پشت حلق میشه.سه هفته ی قبل با شک به وجود جسم خارجی ارجاع بهENT (گوش و حلق و بینی) دادم اما تشخیص حساسیت یا ویروس گذاشت.باز مراجعه کرد و گفت خوب نشدم و حس میکنم یه چیز پشت بینیم میکوبه .توی معاینه ته حلق چیزی ندیدم.به یه چیز شک کردم اما گفتم خب اونکه خیلی نادره بعدمENT با دستگاه معاینه کرده کامل و چیزی ندیده و شغل این آقا هم با اون مورد همخانی نداره. چند تا اسپری بینی و دهانی و چند تا قرص دادم .دیروز اومد و گفت سرفه که کردم یه چیزایی حالت کرم دفع شده . بله همونکه بهش فکر میکردم بود : لارو سیسپو (بیماری میازیس )و جالبه که خود مریض به ENT گفته بوده ممکنه مگس یا پشه تخم گذاری کرده باشه و ENT بهش خندیده گفته نه !البته قبول دارم کیس شایعی نیست و اولین گزینه به ذهن نمیرسه .(مریض اطلاعات بالایی داشت و آگاه بود )اعتراف میکنم این مو زندگی یک دختر...
ما را در سایت زندگی یک دختر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : sweetheart-na بازدید : 126 تاريخ : يکشنبه 2 مرداد 1401 ساعت: 15:04

اولین روز کاریمو توی مرکز جدید گذروندم .چطور بود ؟ به بیان ساده پاره شدم .لود مریض بالا و ۱۶ساعت کار مداوم فیلو از پا درمیاره چه برسه به منی که تازه دیشب از سفر رسیدم خونه و خستگی سفر درنیومده صبحش با علائم کووید پاشدم رفتم سر کار.دیگه آخراش فقط میگفتم خدایا یه شهاب سنگ بزن نابود کن همه چیو.  این سامانه ها خیلی مزخرفه هر مریض اقلا ۵ دقیقه طول میکشه دارو و آزمایش و .... اشو وارد سیستم کنی همون لحظه هم مریضای بیرون هی در میزنن نمیتونن باسن مبارکو دو دقیقه بذارن زمین منتظر بمونن .مگه من چندتا دست دارم که بتونم این همه کارو با هم انجام بدم؟تازه فرز انجام میدم .طوری شد که نرسیدم شام بخورم .ساعت ۱۱ و نیم شب که رسیدم خونه تازه شام خوردم .بعید میدونم بتونم اینجا دوام بیارم .فردا میرم درخواست میدم برای یه مرکز دیگه ،فقط خدا کنه پر نشده باشه اونجا و یکیم بیاد اینجا جای من . + نوشته شده در سه شنبه ۱۴۰۱/۰۴/۲۱ ساعت 0:50 توسط sweetheart  |  زندگی یک دختر...
ما را در سایت زندگی یک دختر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : sweetheart-na بازدید : 116 تاريخ : يکشنبه 2 مرداد 1401 ساعت: 15:04